کد مطلب:33664 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:120
این قوم خود را لنگ می طلبند. این لنگی و عجز، از سر اختیار یا كاهلی و تنبلی نیست، بلكه عجزی انسان شناسانه است. چون كه وا گردید گله از ورود پیش افتد آن بز لنگ پسین از گزافه كی شدند این قوم لنگ پا شكسته می روند این قوم حج (مثنوی، دفتر سوم، ابیات 1122 -1119) «پا شكسته به حج رفتن» یعنی به عجز خود اذعان كردن. عارفان همواره [صفحه 237] آینه ای می جستند كه عجز خود را در آن بنگرند و عاشقی و محبت یكی از آن آینه هاست. در این عالم دو موجود هستند كه جبرا بر انسان چیره اند و عجز او را به او می نمایانند: خداوند و مرگ.
لذا نگاه عارف به مرگ نگاهی دو گانه است. از یك سو در آن وعده ی ملاقات یار را می بیند و از سوی دیگر در آن نیرویی مقهور كننده می یابد كه وی را به خضوع وا می دارد و سركشی های نفس را فرو می كوبد. و این هر دو، مطلوب عارفان است.
پس فتد آن بز كه پیش آهنگ بود
اضحك الرجعی وجوه العابسین
فخر را دادند و بخریدند ننگ
از حرج راهی ست پنهان تا فرج
صفحه 237.